درد دل با کودک را متوقف کنید! کودکان ابزار برنده شدن ما در منازعات نیستند!
درد دل با کودک ، میتواند روح و روان فرزند شما را تحت تاثیر قرار دهد و آثار مخربی را حتی تا سالهای طولانی و مدید برای او ایجاد کند. شاید عجیب به نظر برسد که چرا والدین با کودک خود درد دل میکنند، اما این موضوع، اصلا موضوع عجیبی نیست! و اتفاقا به دلیل آنکه کودک و پدر یا مادر، در یک خانه زندگی میکنند این اتفاق بسیار دیده میشود. اگر از جمله والدینی هستید که از کودکتان برای تسویه حساب با همسرتان بهره میگیرید، همراه پروماگ باشید. در این ادامه به شما خواهیم گفت درد دل با کودک ، چگونه باعث آسیب رساندن به جان و روح فرزند شما میشود.
کودکان ابزار یارکشی منازعات بزرگترها نیستند!
از عمدهترین دلیلهای درد دل با کودک ، یارکشی کردن و استفاده از کودک برای مقصر قلمداد کردن طرف مقابل است. زمانی که با همسرمان دچار اختلاف میشویم، دوست داریم برنده باشیم و بحث را به نفع خودمان خاتمه بدهیم. به همین دلیل است که بسیاری از والدین از کودک خود به عنوان ابزاری برای بهرهکشی استفاده میکنند و ترجیح میدهند لااقل در ذهن کودک هم که شده، برنده باشند!
پیش از درد دل با کودک ، به این فکر کنید کودک حق دارد در محیط عاطفی امن و آرام رشد کند و پرورش یابد و بهتر است مسیر بهتری را برای برنده شدن طی کنیم.
درک کودک از دنیای اطراف، با ما تفاوت دارد:
دریچهی نگاه کودک به دنیا با دیدگاه ما تفاوت دارد. کودکان در حال رشد و تکامل هستند و در هر گروه سنی که هستند، از یک زاویه خاص به دنیا مینگرند. به همین دلیل کودک ممکن است درک درستی از موضوعی که شما مطرح میکنید نداشته باشد و مساله را به شکل دیگری تعبیر کند که اساسا با موضوع زاویه داشته باشد.
درد دل با کودک باعث عذاب وجدان و تضعیف اعتماد بنفس او میشود:
کودکان تا مرز شش سالگی، خود محور هستند، یعنی خود را در مرکزیت و محوریت جهان هستی میبینند. بنابراین هر اتفاقی که در اطرافشان رخ میدهد، این حس را در آنها ایجاد خواهد کرد که منشا اتفاقی که رخ داده، خودشان هستند!
بنابراین طبیعی است که درد دل با کودک ، احساس عذاب وجدان و مقصر بودن را در او ایجاد خواهد کرد، زیرا او خود را مسئول اتفاق پیش آمده میداند و دست به خودسرزنشی میکند. بدیهی است که این اتفاق، باعث کاهش عزت نفس و اعتماد بنفس در کودک شما میشود.
آرامش خیال، حق بارز همهی کودکان است:
کودک حق دارد در یک محیط سالم و آرام زندگی کند. درد دل با کودک و کشیدن پای کودک به میان مهلکه، ذهن و رویای او را تخریب میشود. کودکی که در یک محیط ناشاد و پُر تنش زندگی میکند، دچار بیماریهای روحی مختلفی میشود که اثر تخریبی آن بر روان کودک، ممکن است تا سالها باقی بماند و کودک هرگز نتواند این خاطرات تلخ را از ذهنش پاک کند.
کودکان از کاه، کوه میسازند:
از آنجا که درک کودک از محیط پیرامونش مبالغه آمیز است، اختلافات مطرح شده نزد کودک، به شکل بزرگتر و مبالغهانگیز دریافت میشود. یک مساله کوچک و بیاهمیت که شاید چند روز دیگر از خاطر شما زدوده شود، ممکن است در ذهن او بسیار بزرگ و غیر قابل تحمل باشد.
درد دل با کودک باعث میشود او از کاه، در ذهن خود کوهی عظیم بسازد و ذهن و روان خود را درگیر کند؛ هر چند که ما تصور داشته باشیم او متوجه قضایا نیست و یا فکر کنیم او نسبت به این مسائل بیاهمیت است یا فراموش کرده است.
کودک ، همهی اطرافیانش را دوست دارد:
کودک ، همهی اطرافیانش را دوست دارد و وابستگان مانند پدر و مادر، خاله، دایی، عمه و عمو و سایرین، بخشی از شاختار شخصیت و هویت او محسوب میشوند. درد دل با کودک و بدگویی کردن از کسانی که کودک آنها را دوست دارد، میتواند به بهای تخریب بخشی از شخصیت کودک منجر شود.
اگر چه ممکن است ما با همسرمان یا بستگان همسرمان اختلافاتی داشته باشیم و گاه این اختلافات شکل جدیتر و تنشآلودی به خود بگیرد، اما نسبت این افراد با کودک ما متفاوت است و آنها بخشی از هویت فرزند ما محسوب میشود، بنابراین درگیر کردن کودک با مشکلات خانوادگی، به معنی مقابله با خود کودک است.
درد دل با کودک ، باعث ایجاد خشم پنهان در او میشود.
عصبانیت بدون دلیل و خشم پنهان از عواقب درد دل با کودک است. از آنجا که کودک نمیتواند مساله پیش آمده را کنترل و مدیریت کند، دچار عصبانیت و پرخاشگری میشود.
همچنین، درد دل کردن با کودک میتواند او را بی دلیل دچار اضطراب و تنشهای روانی کند در حالی که اساسا کودک نمیتواند مشکلات ما را حل و فصل نماید و توانایی این موضوع را ندارد.
درد دل با کودک ، باعث از دست دادن امنیت روانی او میشود:
طبق بررسیهای انجام شده، نمایان شده است کودکانی که با آنها در گذشته درد دل شده است و شاهد شکوهها و غمهای روحی والدینشان بودند، امنیت روانی کمتری دارند و حالاتی را مانند والدین خود تجربه کردهاند، انگار که خودشان این تجربیات را از سر گذراندهاند.
درد دل نکردن با کودک ، به معنی بازگو نکردن مشکلات زندگی نیست!
طبیعی است که زندگی خانوادگی ما مشکلاتی داشته باشد که لازم است کودک از آنها اطلاع نسبی داشته باشد. اما این موضوع، به این معنا نیست که هر چیزی را میتوان برای کودک توضیح داد. به عنوان مثال، اگر بیماری یا مشکلاتی در زندگی خانوادگی شما وجود دارد، کودک باید آمادگی پذیرش مشکلات و حواشی پیرامون آن را داشته باشد.
زندگی امروز کودکان ما، مقیاسی کوچکتر از زندگی فردای آنهاست. رویارویی کودک با مشکلاتی که امروز با آن دست و پنجه نرم میکنیم، میتواند او را برای زندگی فردا بیشتر آماده سازد، بنابراین پنهان کردن مشکلات و مصائب زندگی گاهی، خیلی نتیجهای مثبت در پی ندارد البته همانطور که اشاره شد این به معنای درد دل با کودک نیست.
به عنوان مثال، اگر درآمد خانواده پایین است و باید در کنترل هزینهها مدیریت شود، این مساله باید برای کودک قابل لمس باشد، اما درد دل کردن با او مانند این است که به او بگویید: من خیلی بدبختم. من هیچ پولی ندارم و نمیتونم زندگی خوبی داشته باشم.
سخن پایانی:
طبیعی است زمانی که با همسرمان دچار تنش و درگیری میشویم، تمایل داشته باشیم این مساله را برای کسی بازگو کنیم و چه بهتر که بتوانیم کسانی را نیز با خود همراه سازیم. بسیاری از والدین، این اشتباه را مرتکب میشود که از کودکان که شاهدان نزدیک ماجرا هستند، استفاده مینمایند و ازین طریق سعی میکنند، شانس برنده شدن خود را در منازعات افزایش دهند.
با کشیدن پای کودک به وسط ماجرا، شاید برندهی دعوا باشید، اما بدون شک آرامش روان او را باختهاید.
سیما گودرزی هستم و از شما بابت همراهی با مجلهی آنلاین پروماگ سپاسگزارم.
سایر مقالات را بخوانید:
پاسخگویی به سوالات کودکان ؛ چگونه به سوالات عجیب کودکان پاسخ بدهیم؟
نشانههای کودک شاد چیست؟ چگونه بفهمیم کودکمان از روال زندگیاش راضی است؟
رفتار بالغانه والدین با فرزندان ؛ چگونه مانند یک پدر و مادر عاقل و بالغ با کودکمان رفتار کنیم؟
پورنوگرافی و جنبه ی آموزشی آن ؛ آیا می توان به فیلم های پورنو از دید آموزش نگریست؟